روزی روزگاری محکم تر از این حرفا بودم!!
یک وقتهائی هم هست که انسان دلش میخواهد تمام فکرهایش را بریزد در یک کیسه زباله...
درش را هم محکم ببند تا گربه های ِ وسوسه پاره اش نکند!
و بگذارد دم ِ در...راس ساعت ِ 9 شب...
بعد با خیال ِ راحت و بدون ِ هیچ فکری بنشیند گوشه ای و کِز کند...
پاهایش را جمع کند؛دستهایش را هم بزند زیر ِ چانه اش...و غصه بخورد...
غصه بخورد . غصه بخورد...شاید هم دق کند...
آدم است دیگر...گاهی کم می آورد...گاهی خسته میشود...
گاهی هم شکسته میشود...
.
.
.
شکسته ایم...مدتیست...دعایمان کنید...
******
مضطرنوشت:**خدا کند تجربه نکنی حال ِ این روزهای ِ مرا...
**حدیث ِ اشک و آه ِ من برو از باد و باران و پرس...
**کاش آدما وقتی خیلی دلتنگ میشدند میمردند...
**خدایاااا هوامو داری؟مگه نه؟مثل ِ همیشه...شایدم بیشتر...
**اللهم اشف ِ کل ِ مرضانا...
**شهدا العفـــــــــــو...